سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیطون بلا

سلااااااااااااااام.نیدونید که چقدر خوشحالم.اخه میدونید امروز با مامانم رفتم مدرسه که بگه من امروزو نمیام.من پشت در واستاده بودم و صداشونو میشنیدم.ناظممون میگفت ببرش امپول بزنهترسیدممنم که اسم امپولو میشنوماا خودمو.......تهوع‌آورخلاصه من دیدم اوضاع وخیمه با یه حال زار دستمو گرفتم به دیوار(که مثلا سرم گیج میرهقاط زدم)و رفتم تو.به همه ی اونایی که تو نشسته بودن با یه حالت مظلوم سلام کردم.بعد کلی زور زدم تا سرفه کنم حالا نکن کی بکن.انقدر سرفه کردم که بیچاره هرسه تا ناظما باورشون شده بود من حالم وخیمه(البته خودمم کم کم داشت باورم میشدوااااای)خانم ر به مامانم گفت بهتره ببریش خونه.ممکنه چندتای دیگه روهم مریض کنهقابل بخشش نیستمنم که تو دلم عروسی بود مؤدبو خداروشکر از امپول به خیر گذشتخسته کنندهالانم که اومدم خونه و عشق و صفاااااااااااابلبلبلو


نوشته شده در سه شنبه 90/2/20ساعت 10:16 صبح توسط پرنسس ریحون نظرات ( ) |

اخ جوووووووووووووووووون.2روز تعطیلییییییییییییییی.خسته کنندهبزن بریم عشق و صفاااااااااااااااااااااااااااااا.آفرینبعدشم امتحانای ترررررررررررم.مدرک داشتننکته بینمشکوکم


نوشته شده در جمعه 90/2/16ساعت 11:27 صبح توسط پرنسس ریحون نظرات ( ) |

امروز داشتم از مدرسه میومدم دیدمش.یکم ریش گذاشته بود.نگاش نکردم و وانمود کردم ندیدمش ولی سنگینی نگاشو حس کردم.باورم نمیشه که دیگه وقتی میبینمش قلبم تند تند نمیزنه و دستام نمیلرزه.ولی هنوزم نتونستم بخاطر خیانتش ببخشمش.خدایا محمد به من خیلی بد کرد خودت میدونی که وقتی فهمیدم دوسال با کسی بودم که دلش پیشم بود اما نمیتونست با یه نفر بمونه چه حالی شدم.خسته ام.من خیلی صبورم چون اون کسی که محمد باهاشه توی مدرسمونه.شانس اوردم توی یه کلاس نیوفتادیم.خدایا کمکم کن تا بتونم برای همیشه فراموشش کنم.با اینکه الان هیچ حسی بهش ندارم ولب بازم به این راضی نیستم.کمکم کن خدا........گریه‌آور


نوشته شده در سه شنبه 90/2/13ساعت 1:33 عصر توسط پرنسس ریحون نظرات ( ) |

آفرینامروز خیلی خوشحالم.انقدر خوشحالم که میخوام برقصم.شمام بیاین
دست دست اشکین 0098.دست دست مهدی حسینیم هست.اهاااااااا
قرررر بده ای قلقلی بیاااااا اهاااااا اهااااااااآفرین


نوشته شده در دوشنبه 90/2/12ساعت 2:41 عصر توسط پرنسس ریحون نظرات ( ) |

امروز صبح به بابام گفتم من سیرابیییییییی میخوااااااااام.گفت واسه بعدازظهره.من الااااااااااااااان میخوام.
یه سوالنکته بین
اگه شما هوس یه چیزیو بکنید چیکار میکنید؟اگه نتونید صبر کنیدو همین الان دلتون بخواد.بهترین جوابو میزارم تو وبلاگ اسم وبلاگشم بزرگ مینویسم توی اون یکی وبلاگم که حسابی طرفدار داره.منتظر جواباتون هستممدرک داشتن


نوشته شده در جمعه 90/2/9ساعت 12:33 عصر توسط پرنسس ریحون نظرات ( ) |

مدرک داشتندلم میخواد هرچی دوست دارم توی این وبلاگ که مال مال خودمه بنویسم.از خاطره هامو دردودلای روزانم.از همه چی.هرچی دلم میخواد.نکته بین


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 10:52 عصر توسط پرنسس ریحون نظرات ( ) |

<      1   2      


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت